شجاعی در دو اثر خود بار دیگر به تجدید عهد با مخاطب نوجوان پرداخته است. داستانی با عنوان «فصل خوب پیوستن» که با نگاهی به زندگی یکی از قهرمانان حادثه عاشورا نوشته شده است و داستانی با عنوان وای تشنگی... به روایت حضرت سکینه (س) که دلهای مخاطبان نوجوان را به تلاطم وامیدارد، غبار تاریخ را از مصیبت عظیم کربلا میزداید و آنان را به ظهر عاشورای سال شصت و یک هجری میبرد.با این دو کتاب که توسط نشر نیستان منتشر و هم اکنون در دسترس علاقه مندان است بیشتر آشنا شوید.
فصل خوب پیوستن
کتاب «فصل خوب پیوستن» نگاهی است موجز به زندگی مسلم ابن عوسجه از یاران امام حسین (ع) که در کوفه سعی کرد به قیام مسلم ابن عقیل کمک کند، اما به دنبال ناکامی در آن و فریب خوردن از جاسوسی به نام معقل که منجر به شهادت مسلم شد، از کوفه گریخت و خود را به کربلا و سپاه امام رساند و در نهایت در صف یاران شهید ایشان قرار گرفت.
شجاعی در این کتاب از شیوه روایی سادهنویسی و استناد نکردن بیش از حد به جزئیات روایت تاریخی بهره برده است، گویی برای او جان کلام و حرکت مسلم مد نظر بوده است و نه جزئیات زندگی او. همانطور که از نامی که او برای کتابش انتخاب کرده است بر میآید، این داستان روایتی است از اعتقاد و وفای به عهد با اهل بیت (ع) و تلاش برای یاری دادن به آنها در هر موقعیت و ساختاری از زندگی.
شجاعی با همین مفهوم ذهن مخاطب را بدون نیاز به توجه به پیچیدگیهای روایت تاریخی زندگی مسلم، به فرازهایی فداکارانه و عاشقانه از زندگی او هدایت میکند و سعی میکند با خلق لحظاتی احساسی همانند شیوه استقبال امام از او، جان کلامش که خدمت و اطلاعت و باور تام داشتن به فلسفه و قیام امام است را در دل و جان مخاطب بنشاند.
این کتاب جدای از متن خود با تصویرگری ویژهای از صدیقه احمدی همراه شده است. احمدی در این کتاب به شیوه مستند تاریخی دست به تصویرگری زده است که کمک شایانی به ارتباط مخاطب با متن داستانی کرده است. او سعی کرده تصویرهایی را به این کتاب بیافزاید که به شکلی کاملا عینی بازسازی کننده متن داستان است. شیوه اجرای این تصاویر نیز به شکلی است که بناها، افراد و موقعیتها به طبیعیترین شکل ممکن و با کمترین رجوع به تخیل در ذهن مخاطب بازسازی میشود و این اتفاق در باورپذیری و تأثیرگذاری این داستان نقش بسزایی را ایفا میکند.
وای تشنگی…
سخن گفتن از حادثه دلخراش عاشورا برای نوجوانان امروز، کار ساده ای نیست و از هر کسی برنمی آید. فاصلهی فرهنگی، میان ما و فرزندانمان بسیار بیشتر از نسلهای گذشته شده است. چنانکه گاهی به نظر میرسد در جستن زبان مشترک، حتی برای بیان موضوعات روزمره، عاجزیم. حال، با این زبان الکن، چگونه میتوانیم فاجعهای را که در آسمان و زمین مشابه اش روینداده، شرح دهیم و احساسی را بیان کنیم که شاکله ی ارادت ما را به اهل بیت (س) میسازد؟
وای تشنگی… به قلم سید مهدی شجاعی پاسخی در اوج زیبایی و صلابت کلام به این دغدغه به جاست. حضرت سکینه (س) راوی ماجراست. داستان، با استفاده از معتبرترین متون شیعی، از زبان ایشان شرح و بسط می یابد و این دختر چهارده ساله، که در روضه های رایج از نقشی حاشیه ای برخوردار است به یکی از چهرههای اصلی تبدیل می شود تا خواننده بتواند نزدیکی بیشتری احساس کند و فاجعه را در اعماق روح خود بفهمد.
نثر محکم و متین «وای تشنگی…» در همراهی با تصویرسازی خلاقانه سید حسام طباطبایی فضایی یگانه آفریده است. گویی کتاب، قصد دارد خوانندهی خود را به صحنهی تاثیرگذار پرده خوانیهای زمان گذشته ببرد. با این تفاوت که هنرمند، مفاهیمی جدید را با استفاده از عناصر بصری قدیمی و تکنیکهای آشنا خلق میکند. او مفهوم کشتی نجات بودن حضرت امام حسین را بن مایهی ایدهی بصری کتاب قرار میدهد، طوری که در تمام اثر، زمین را آب و آسمان را خاک گرفته است. در کنار این ابتکار، عناصری قدیمی همچون حضور فرشتگان، نورانی نشان دادن چهره معصومین حاضر در صحرای کربلا، گلهای لاله روییده از خون شبیه ترین خلق روزگار به رسول اکرم و کبوترهای سفید تیرآگین شده، تأثیر نقاشیها را دوچندان میکند.
طباطبایی نقطهی اوج ماجرای عاشورا را با تصویر خون آلود و خستهی ذوالجناح در آستانهی خیمهی اهل بیت نشان داده. با این تفاوت که در کار او برخلاف مینیاتور مشهور استاد فرشچیان، خبری از زنان و کودکان نیست و نجابت و تنهایی این موجود باوفا، قلبها را به تپش وا میدارد.
در مورد «وای تشنگی…» بیش از اینها میتوان نوشت. اما به طور خلاصه، اثری خاص و عاشقانه است که چاپ نفیس، قطع مناسب، آن را به انتخابی خاص و ماندگار تبدیل کردهاست. کتابی که قطعاً میتواند همچون سایر آثار سید مهدی شجاعی برای سالهای سال مخاطبان گوناگون خود را تحت تاثیر قرار دهد و به خاطرهای مشترک دوستداران و ارادتمندان سیدالشهدا(ع) تبدیل شود.
انتهای پیام/ 121